سلام
بی مقدمه
ببین من میخوام از خاطرههام با خدا بنویسم. من دوست دارم همه بدونن خدای من چه مهربونه بدونن خدای من تو زندگی چه کارایی برام کرده. نمیخوام شعار بدم نمیخوام تجربه دیگران رو تو وبلاگم تکرار کنم.نمیخوام من نباشم. میخوام خود خود فاطمه بنویسه، خود خودش. اونی که وقتی پیش خداست اشک میریزه، اونی که خدا رو دوست داره.
گذشته من پر از خاطره است با دوست عزیزم خدا. میخوام تو این وبلاگ خاطراتم رو با خدا مرور کنم. گرچه ،خدا تو که همه چیز رو میدونی چه احتیاجی هست به من و گفتن و نوشتن و وبلاگ و امثالهم. خدا خدا ، من محتاجم. تو زندگیم حرف نزدم از تو کم گفتم برای کسایی که باید میگفتم. یعنی سهل انگاری. یعنی بد. یعنی نگفتم و تو خودم حرف زدم تا یادم رفت و اون اتفاق افتاد .خدای من تو میدونی اون اتفاق چی بود ولی کسی که میخونه که نمیدونه. بعدا باید بگم بعدا.
خدا یادته. اون شبا رو؛ میخوام از توسل بگم. از امام جواد . از تو خدا . از فاطمه گذشته .
میخوام بنویسم تا نشم مثل اونایی که تو به ابراهیم گفتی: یادشون میره ازم تشکر کنن.
خدا منم یادم میره، ولی باز یادم میاری تو گوشم میگی که یادم باشه ازت تشکر کنم. و من یادم میاد و حالم بد میشه چون نمیتونم تشکر کنم .خودت میفهمی چی میگم یعنی نمیتونم. بزرگه، کارت خیلی بزرگه و من خیلی کوچیک.کمکم کن خدا محتاجم به تو، به تو فقط خودت.
من مثل خیلیا یادم میره یا دیر تشکر میکنم . خدا مثل خیلیا . خدا یادم بیار و به یادم نگه دار که من لعنت به این من؛ که این لعنتی با بقیه فرقی نداره مثل همه است جدا و خاص و برتر نیست. تو مغزم فرو کن که نگم من؛ این اسم لعنتی رو با یه اسم خوب که فقط خودت بلدی جایگزین کن. یادت بمونه .
راستش رو بخوای، خب تو که میخوای ولی من نمیگم. دروغ گو شدم بد شدم. یادته همش راست میگفتم و تو بهم ثابت کردی که با راست همه چی عوض خراب شدن درست میشه. درست میشد خدا میترسیدم به پدرم راستش رو بگم ولی گفتم بعدش هم همه چی درست شد چون تو خواستی چون تو وعده دادی تو . داشتم چی میگفتم. گفتم راستش رو بخوای از گذشته چیز زیادی یادم نیست الان خدا؛ خواننده این وبلاگ میدونی چی میگه، میگه ای خالی بند دروغگو تو که همین الان گفتی شکر نعمت یادت نمیره . من خیلی بدم بدتر از تصورم . راستش نمیخوام از گذشته چیزی یادم بمونه . گذشتهام خیلی خوب بود دوسش دارم ولی آخرش خدا آخر گذشتهام بد بود چون هر وقت یاد خوبیاش بیفتم به آخرش میرسم دوست ندارم یادم بمونه.
دارم سرت رو درد میارم.
راستی خدا
تو سر هم داری
یعنی عصبانی هم میشی یا مثلا اعصابت خورد میشه، مثلا از دست من به خاطر سهل انگاریا و دیوونه بازیا و گناهام . راستی یه سوالی اون حدیثه بود تو طبق اون تو نماز سه بار بهم نگاه میکنی. تو رو جون حبیبت خدا اولاش نیگاه نکن تو سجدهها بیشتر نیگا کن خب. خدا، آخه، منم بندهام، این همه نوشتم بی هیچ فایدهای. خواننده که نصفه نیمه ول کرد و رفت خودت میخونیش ولی خوب به درد تو هم نمیخوره. اصن ولش کن . اصن برا این دفه بسه .
اومده بودم بگم این وبلاگ مخاطبش خداست
و
درون خلوت ما غیر در نمیگنجد
برو برو که هر که نه یار من است بار من است
پس یار من باش تو این وبلاگ. وگرنه بارمی. اگه یارم میمونی بیا سر بزن حرف بزن تو هم به خدا بگو. از خاطرههات از خدا از خودت. و از فاطمه بد امروزی.
یه حرفم برای خدا.راستی خدا تو هم نظر بدیها. قربونت برم.
گر نکنی بر دل من رحمتی وای دلم وای دلم وا دلم
نوشته شده توسط: خاطرهنویس